آهو

پستاندار و نشخوارکننده با دست و پای دراز و باریک و چشمان زیبا که در دویدن معروف است.

آهو همی گرازد گردن همی فرازد
گه سوی کوه تازد گه سوی راغ و صحرا.کسائی

 

اسب

پستانداری علف خوار، سم دار، و با یال و دُم بلند که برای سواری، بارکشی، یا مسابقه از آن استفاده می شود.

اسب تازی اگر ضعیف بود
همچنان از طویله ای خر به. سعدی

استر

استر یا قاطر، حیوانی بزرگ تر از خر و کوچک تر از اسب که از جفت شدن خر نر با مادیان به وجود می آید و برای سواری و بارکشی مخصوصاً در راه های سخت و کوهستانی به کار می رود.

هست مامات اسب و بابا خر
تو مشو تر چو خوانمت استر. سنایی

الاغ/خر

جانوری چهارپا و کوچک تر از اسب با گوش های دراز و یال کوتاه.

مثال اسب و الاغند مردم سفری
نه چشم بسته و سرگشته همچو گاو عصار. سعدی

به الاغ، خر هم می گویند:

ژاژ داری تو و هستند بسی ژاژخران
وین عجب نیست که تازند سوی ژاژ، خران. عسجدی

ببر

پستاندار گوشت خوار و درنده با نوارهای سیاه بر روی پوست.

اندران بیشه که یکبار گذر کرد ملک
نکند شیر مقام و ندهد ببر آواز. فرخی

بز

پستانداری اهلی، علف خوار، و نشخوارکننده با ریش، دم کوتاه، و شاخ های خمیده.

آن بز نگر که در پی طفلی همی رود
بهر مویزکی که جز آنش عزیز نیست. خاقانی

پلنگ

حیوانی گوشت خوار و قوی جثه از تیره گربه سانان، نظیر شیر و ببر و بسیارچابک و درنده. پوستش سفید و دارای خال های سیاه. در کوه های آسیا و افریقا زندگی می کند.

هر بیشه گمان مبر که خالیست
شاید که پلنگ خفته باشد. سعدی

پیل/فیل

 پستاندار خرطوم دار با پوست ضخیم و چروک دار، پاهای ستون مانند، و عاج بلند و نسبتاً خمیده که بزرگ ترین جانور خاک زی است.

هماورد او بر زمین پیل نیست
چو گرد پی اسب او نیل نیست. فردوسی

یا مکن با فیلبانان دوستی
یا بنا کن خانه ای درخورد فیل. سعدی

خرگوش

پستانداری علف خوار و از راسته جوندگان، با گوش های دراز، لب های شکاف دار، دست هایی کوچک تر از پاها، و دم کوتاه.

نحس خرگوشی که باشد شیرجو
زیرکی و عقل و چالاکیت کو؟ مولوی

روباه

پستانداری گوشت خوار از خانوادۀ سگ ها با گوش های بلند، پوزۀ دراز، و موهای نرم.

شیر روباه را نیازارد
لیک صد گور زنده نگذارد. سنایی

روباه به حیله گری معروف است:

پیش او حمله های شیر فلک
راست چون حیله های روباه است. ظهیر فاریابی

سگ

پستانداری اهلی از راستۀ گوشت خواران با حس شنوایی و بویایی بسیار قوی که برای پاسبانی خانه، نگهبانی گله، کمک به شکارچیان و عملیات جستجو از آن استفاده می شود.

قارون گرفتمت که شدی در توانگری
سگ نیزبا قلاده زرین همان سگ است. سعدی

در اشعار پارسی از واژه عربی کلاب(جمع سگ) هم استفاده شده است:

آهوی صحرای گردون را چه بیم است از کلاب
یوسف مصرسعادت را چه باک است از ذئاب. سلمان ساوجی

 

شتر/اشتر

پستاندارای نشخوار کننده با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت.

هم شتر یابی از این و هم شتر یابی از آن
گرترا قصد شتر باشد و تدبیر شتر. فرخی

ز سیمین و زرینه اشتر هزار
بفرمود تا برنهادند بار. فردوسی

شغال

پستانداری گوشت خوار و از خانواده سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند. 

صیاد نه هر بار شغالی ببرد
افتد که یکی روز پلنگش بدرد. سعدی

شیر

 پستاندار گوشت خوار و درنده، از خانوادۀ گربه سانان، و به رنگ زرد که نر آن در اطراف گردن یال دارد.

خوی نیکو تو را چو شیر کند
خوی بدعالم از تو سیر کند. سنایی

غزال

نوعی آهو با پاهای باریک، موی کوتاه، و چشمان درشت.

غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال. سعدی

گاو

پستاندار نشخوارکننده اهلی با پیشانی پهن و شاخ های خالی که از شیر، گوشت و پوست آن استفاده می شود.

گاو را دارند باور در خدایی عامیان
نوح را باور ندارند از پی پیغمبری. سنایی

گربه

پستانداری کوچک، گوشت خوار، و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل های دراز، موهای نرم، و چنگال های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک، و ماهی را شکار می کند و غالباً شب ها به شکار و دزدی می پردازد. چشم هایش در تاریکی می درخشد و مردمک آن در تاریکی گِرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی می شود.

زاده طبع منند اینان که خصمان منند
آری آری گربه هست از عطسه شیر ژیان. خاقانی

گرگ

پستانداری وحشی، گوشت خوار و شبیه سگ اما از آن قوی تر و درنده تر که در موقع گرسنگی به چهارپایان و حتی به انسان حمله می کند.

ابله آن گرگی که او نخجیر با شیران کند
احمق آن صعوه که او پرواز با عنقا کند. منوچهری

در اشعار پارسی، از واژه عربی ذئاب(جمع گرگ) هم استفاده شده است:

همچو گرگان ربودنت پیشه ست
نسبتی داری از کلاب و ذئاب. ناصرخسرو

گور

گور آسیایی در گذشته جمعیت فراوانی در  خاور میانه، آسیای میانه و چین داشته اما اکنون نسل آن در اغلب مناطق منقرض شده. گور ایرانی از خر کمی بزرگ‌تر است، در حدود ۵۰۰ کیلوگرم وزن دارد و درازای بدن و سر حدوداً ۲٫۱ متر است و نسبت به خر شباهت بیشتری به اسب دارد. این جانور نسبت به اسب، پاهای کوتاه‌تری دارد و رنگش در خلال فصل‌ها تغییر می‌کند. در تابستان رنگش قهوه‌ای مایل به سرخ و در زمستان قهوه‌ای مایل به زرد است و بر پشتش نواری سیاه که با رنگ سفید احاطه شده، قرار دارد. گورها حدود ۴۰ سال عمر می‌کنند.

بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت ؟ خیام

گوزن

پستانداری شبیه گاو با شاخ های بلند و چند شاخه که از شیر، گوشت و پوست آن استفاده می شود و در جنگل زندگی می کند.

شب گوزن افکنده گویی شاخش اینک در هوا
خونش از نیلوفر چرخ ارغوان انگیخته. خاقانی

گوسفند

پستانداری اهلی و علف خوار که از شیر و پشم و گوشت و پوست او استفاده می کنند و گوشت او از غذاهای اصلی انسان است.

چه کرده ست این گوسفند ضعیف
که در کشتن او ثواب و جزاست. ناصرخسرو

موش

پستانداری کوچک و جونده با دم دراز و گوش های بزرگ.

گرچه موش از آسیا بسیار دارد فایده
بی گمان روزی فرو کوبد سرش خوش آسیا. ناصرخسرو

میش

گوسفند ماده. 

بس کس که گاه حمله چو میشی بود ضعیف
هرچند گاه لاف چو شیری بود ژیان. امیرمعزی

نهنگ

در اشعار پارسی، به تمساح نهنگ می گفتند. نهنگ ها نوعی از خزندگان آبی هستند دارای دندانهایی که درون حفره آرواره جا گرفته اند دل آنها چهار حفره دارد، گردش خون و دستگاه تنفس آنها کاملتر از دیگر خزندگان است.

جهان را مخوان جز دلاور نهنگ
بخاید به دندان چو گیرد بچنگ. فردوسی

نهنگی شو که با دریا کند زور
کند زیر و زبر دریا به یک شور. امیرخسرو دهلوی